سال 94
براتون سلامتی و شادی از خدا میخوام .
پ.ن: ببخشید که بهتون سر نمیزنم هر وقت بشه و بتونم میام میخونمتون دوستتون دارم و به یادتون هستم
براتون سلامتی و شادی از خدا میخوام .
پ.ن: ببخشید که بهتون سر نمیزنم هر وقت بشه و بتونم میام میخونمتون دوستتون دارم و به یادتون هستم
پ.ن: راستی روزهای خوبی رو میگذرونم شاکرتر از همیشه ام عاشقترم و مهربانتر و در حال برگشت به روزهای خوب لاغری
سال 2014 نمیگم بد چون بد نبود فقط سخت بود اونم یه قسمتهائیش برای من ... اتفاقات خوبی برامون افتاد از کار کایند گرفته تا خونه جدید و یه عالمه خوبی دیگه امیدوارم امسال هم برامون آبستن اتفاقات خوب و سلامتی باشد
پ.ن1:مهناز مهربونم تو بی نهایت برایم عزیزی :)
پ.ن2: رفقا برای همتون آرزوی سلامتی میکنم از ته قلبم
دوست عزیزم پیرامید(وبلاگ زندگی برای خودم) منو به قول خودش به چالش کتابخوانی دعوت کرده که ممنونم ازش .. بین کتابهایی که خوندم کتاب بادبادک باز نوشته خالد حسینی و کتاب خانوم نوشته مسعود بهنود رو خیلی دوست داشتم :)
روزی که این وبلاگ را ساختم خوب به یادم هست خسته و دلتنگ بودم و فکر میکردم مهاجرت بدترین تصمیمی بود که تو زندگیم گرفتم ولی حالا هر روزی که میگذره..
طبق روال سال های گدشته گفتم بیایم و در روز تولد همسر مهربان چند خطی را در وصف او برای شما دوستان عزیزش بنویسم. همانطور که مستحضرید بنده همسر مهربان ایشان(کایند) هستم و الآن پس از چند روز کار یدی در کشیدن اسباب به منزل جدید گفتیم که دقایقی را بیاساییم و تولد همسر مهربانم را به صرف چای شیرینی جشن بگبریم. از خوبی ایشان هر چه بگویم بس نمی باشد و از شیرین پزی و آشپزی و خانه داری گرفته تا حسن رفتار و مدیریت امور منزل همه و همه خوبی است و بس. انگار که خداوند با ورود ایشان به زندگانی بنده من را مورد عنایت خاص خودش قرار داده است و قدر این نعمت زندگانی را هر چه بیش بدانم باز هم کفایت نمی کند. البته یقین دارم که اگر در آینده به پیشه ای هم در خارج از خانه روی بیاورد در آنجا هم بهترین خواهد بود. اگر از تعریف زیادی حالتان به هم نخورد باید بگویم که من به داشتن چنین همسر زیبا و مهربانی افتخار می کنم و خداوند را به خاطر داشتن او سپاسگزارم. باشد که شما هم به مراد دل خود برسید و هر چه از خداوند می خواهید به حد وفور برآورده شود. در اینجا جای دارد که از همه شما بزرگوارانی که وبلاگ همسر من را می خوانید تشکر کنم و بگویم که او همیشه در فکر شما هست و هر جایی که می رویم یک عکس غیر منشوری و یا رازبقایی و منظره ای برای شما می گیرد که قابل پخش باشد. همه شما را به خداوند می سپارم و روز تولد همسر مهربانم با به او تبریک می گویم. البته کادو هم که جای خودش را دارد و مطمئن باشد که نمی خواهم با چرب زبانی آن را ماستمالی کنم.
پ.ن1: انقد که کایند مهربانم مهربانم کرده من حالم بد شد وای به حال شما (xs)
پ.ن2:اینو + وقتی صفحه رو باز کردم دیدم گوگل فرستاده بود جالب بود برام وقتی روش کلیک کردم تولدم رو تبریک گفته بود و اینو + دوست عزیزم مژگان ممنون عزیزم:)
پ.ن3: این کیک تولد امسالم بود ولی یادم رفت قبل از روشن کردن شمعها ازش عکس بندازم.. و خرید با ربط و بی ربط کایند +
خدایا ممنون برای داشتنش و بودنش :)
چقد از این آهنگ بدم می اومد (همه چی آرومه من چقد خوشحالم) یعنی کهیر میزدم وقتی یه جایی به طور تصادفی میشنیدمش خودم که هرگز نمیذاشتم ولی حس من الان این لحظه دقیقا همینه ...
من چقد خوشبختم همه چی آرومه:)
پ.ن: و باز هم شادم میکند بی بهانه با یه دسته گل
پ.ن: آیا شما هم مثله من سابقه خرابکاری دارید ؟
پ.ن: همتون رو خیلی دووووووووست دارم :)
دوستای گلم که اینجا رو میخونید میخواستم یه کمکی به من بکنید واسه اتاق خواب دکور خاصی رو نتونستم پیدا کنم یعنی اصلا نمیدونم چی میخوام ولی رنگهای بنفش و یه قرمزی که تیره باشه یه جور آلبالویی خاص منظورم هست رو دوست دارم اگه شما نظری دارید ممنون میشم برام بزارید و کمکم کنید در ضمن اتاق خواب مسترمون بزرگ هست و به شدت نورگیر و دیوارها رنگ روشن داره و سرویس خوابمون هم قهوه ایی خیلی تیره هست منظورم از دکور یعنی رو تختی ، پرده، آباژور ، جا شمعی قاب عکس و اینجور چیزاست :)
پ.ن1: ایکس اسی که گیج شده و نمیتونه تصمیم بگیره پیشاپیش ممنونم:)
پ.ن2: منظورم از بنفش و آلبالوئی هر کدوم به تنهایی بود نه ترکیب این دو تا باهم..
ببخشید نتونستم منظورم رو درست توضیح بدم .
در سال2013 برای من اتفاقات خیلی خوبی افتاد به جرات میتونم بگم به جز دلتنگی برای خانواده ام مشکل دیگه ائی نداشتم امیدوارم امسال هم سال خوبی باشه :)
دوستای گلم برای همتون آروزیه شادی و سلامتی دارم به قول اینجائیها HAPPY NEW YEAR.
خب من خوبم فقط اینروزا کمی درگیر کارای خونه بودم یه چیزی حدود 5 یا 6 دفعه دیگه درست یادم نمیاد چند دفعه قاطی کردم پرده میخریدم می آوردم خونه با عجله اتو میکردم آویزون میکردم یه چند روزی نگاش میکردم خوشم نمی اومد میبردم پس میدادم.. و باز دوباره از اول این پروسه ادامه داشت البته بی تجربگی هم یکی از دلایلش بود. من هیچ وقت تو زندگیم پرده نخریده بودم نمیدونستم انقد سخته و واسه من یه کم سخت تر بود واسه اینکه دنبال یه پرده ایی تو مایه های کلاسیک بودم(اینجا اکثر پرده ها ساده هستن) که به دکور نشیمن بیاد و چون اینجا مثل ایران جایی برای پرده سفارش دادن نیست همه از این آماده هاست یا اگر هم هست من بلد نیستم خلاصه برای نشیمن یه چیزی پیدا کردم..و اما هنوز هم پروسه پرده ادامه داره منتهی واسه اتاق خواب که باز نابلدی کردم یه پرده گرفتم که رنگش روشن بود ولی پارچه نسبتا کلفتی داشت فکر کردم خب نور نمیاد تو و خوبه تازه سرش کلی هم دردسر کشیدم دنبال 4 تا بودم ازش 3 تا داشت همون 3 تا رو گرفتم آوردم با ذوق و شوق اتو کردم و زدم ولی صبحش از شدت نوری که می اومد تو اتاق از خواب بیدار شدم فهمیدم که آرامش به من نیومده فکر میکنم دیگه تا ابد از شر این پرده خریدن نجات پیدا نمیکنم..اینم یه کمی از احوالات اینروزهای من:)
پ.ن: چند تا عکس از حال و هوای سال نو در امریکا
پ.ن: دوستان گلم در جواب کامنتهای مهربونانتون هیچی ندارم جز اینکه
بگم عاشقتونم :)
پ.ن: گلی که همسر گلم واسم گرفته :)
پ.ن1: کارگاه آشپزسازی
پ.ن2:یه جورایی زیادی پف کرد شبیه قارچ شده:)
پ.ن1: بعد از اینکه بسیار گریسته بود ایکس اس لوس ،مهربان همسر آمد
همه غصه ها دود شد و رفت هوا :)
پ.ن2:جهت اینکه بنده ناراحت ارکیده نباشم این فلفی رو خریدن باز هم مهربان همسر:)
پ.ن:1مسیر برگشت من به خونه 2-لونه ایی که واسه پرنده ها گذاشتن
3-ایشونم جسپر هستن گربه همسایه 4- جسپر از نمایه نزدیک
پ.ن: مهربونا نتونستم کامنتاتون رو جواب بدم حالم خوب نبود
دوستتون دارم xs
وااااااااااای خیلی لذت بخش :)