روزنوشته های پَپَل و کُپُل

"ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش

بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش"

          "حضرت حافظ"

|دوشنبه بیست و هشتم بهمن ۱۳۹۲| 1|پَپَل
اسفند 92؟؟؟؟؟

بعد این همه معطلی آخرش هم اطلاعات تا اسفند 92 هست؟؟؟؟

این که خرابی و اشکال ممکنه پیش بیاد درست. اما یکی از این آقای شیرازی بپرسه که آیا 1 سرویس دهنده اینترنت باید آخرین بک آپی که از اطلاعات داره اسفند 92 باشه ؟ یعنی 16 ماه پیش!

بگذریم. 

1 مدت بعد اینکه بلاگفا خراب شد من جای دیگه شروع کردم به نوشتن. 

1 وبلاگ سال 92 درست کرده بودم. یه بار که بلاگفا مثل این بار خراب شده بود 1 جای دیگه درست کردم واسه روز مبادا

امروز روز مباداست. 

اگرچه اینجا رو دوست داشتم و خاطرات 3 سال زندگیم رو اینجا ثبت کردم اما اینجا دیگه جای موندن نیست.

تنها ناراحتیم از اینکه از اینجا میرم اینه که نوشته هام رو یا نباید منتقل کنم یا باید دونه دونه کپی کنم اونجا.

آدرس خواستین بگین.

|جمعه پنجم تیر ۱۳۹۴| 22|پَپَل|
|شنبه دوازدهم اردیبهشت ۱۳۹۴| 20|پَپَل|
|چهارشنبه دوم اردیبهشت ۱۳۹۴| 11|پَپَل|
|جمعه بیست و هشتم فروردین ۱۳۹۴| 17|پَپَل|
|چهارشنبه بیست و ششم فروردین ۱۳۹۴| 16|پَپَل|
|شنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۴| 12|پَپَل|
|دوشنبه سوم فروردین ۱۳۹۴| 16|پَپَل|
|پنجشنبه بیست و هشتم اسفند ۱۳۹۳| 17|پَپَل|
|یکشنبه بیست و چهارم اسفند ۱۳۹۳| 17|پَپَل|
|جمعه هشتم اسفند ۱۳۹۳| 10|پَپَل|
|جمعه یکم اسفند ۱۳۹۳| 17|پَپَل|
امروز لاک ابروبادی زدم :) خوشگل شد.

البته همونطور که گفتم چون 3 4 رنگ لاک دارم با 2 رنگ لاک زدم ولی برای اولین بار خوب بود.

ناگفته نماند که چون میخواستم فقط امتحان کنم به 4 تا انگشتم زدم و بعدم پاک کردم.

*********

شبکه آی فیلم سریال تبریز در مه رو پخش میکنه.

من قبلا که تی وی نشون میداد ندیده بودم و الان 2 3 روزه که نصفه نیمه میبینم.

واقعا این قوم  ِ قاجار چه بر سر مملکت ما نیاوردن!

*********

بابای من (قربونش برم) برای صدا کردن من و خواهرم علاوه بر اسمامون ، از اسامی دیگه ای هم استفاده میکرد و میکنه.

مثلا لاله که بیشتر به من میگفت و غزال که بیشتر به خواهرم میگفت.

واسه ابراز محبت هم 1 الفاظ خاصی داره که واقعا لفظ ِ نه کلمه.

ولی طرز تلفظ بابا باعث میشه خیلی شیرین باشن.

این الفاظ رو هم بیشتر برای من به کار میبرد. شاید دقیقا متوجه منظورم نشین ولی ...

خب  1چیز خاصی بود.

الان هم برای من همون الفاظ رو به کار میبره حتی از پشت تلفن و حتی وقتی خودش پای تلفن نیست.

مثلا دارم با مامان حرف میزنم بابا از اون ور احساساتش رو نشون میده :))))))

بعد همسر حسودی میکنه :)))))))))

هیچ چی دیگه همون الفاظ رو تمرین میکنه که بعد که دختر دار شدیم با همونها بهش ابراز احساسات کنه!

|چهارشنبه سی ام بهمن ۱۳۹۲| 22|پَپَل|

!!! God, you got to be kidding me

روزنامه اعتماد تیتر زده که سوالای کنکور ارشد امسال لو رفته بوده!

لینک خبر (تیتر دوم رو بخونید)

سازمان سنجش هم تا اینجا تکذیب کرده.

اگرچه ظاهرا تو بعضی حوزه های تهران تو اون تایمی که باید دفترچه اول رو میگرفتن و دفترچه دوم رو میدادن،

دفترچه اول رو نگرفتن و بچه ها با گرایشهای متفاوت 90 تا 120 دیقه وقت اضافه داشتن برا پاسخگویی به

سوالات دفترچه اول!

******

هه

خلاصه که تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل... .


|دوشنبه بیست و هشتم بهمن ۱۳۹۲| 1|پَپَل
در ادامه کوزتینگ(همون کوزت +ing)(چون همسر نتونست بخونه راهنمایی گذاشتم :) ) امروز اتاق و آشپزخونه رو

تمیز کردم.

البته دوست دارم 1 روز بیفتم به جون خونه و هممممه جا رو تمیز کنم تا برق بزنه ولی خب چون همسر سرگرم 

درس خوندن ِ و منم بیکارم کارا رو تقسیم کردم که فعلا سرم گرم باشه.

عصرم رفتم بیرون. :)

خیییییییلی وقت بود واسه window shopping بیرون نرفته بودمااااا.

بعدم پیاده برگشتم خونه و سر راهم نون خریدم. 1000 تومن دادم آقاهه پول خرد نداشت بهم 700 برگردوند ی یعنی 50 تومن مقروض موندم

بعد من دیدم تو کیفم 300 تومن خرد دارم. اونو درآوردم آقاهه گفت همونو بده 50 تومن هم حلال کردم .

منم رفته بودم تو کیفم که 50 تومنی پیدا کنم بدم به آقاهه. 

آقاهه میگه خواهر من حلال کردم دیگه برو نوش جونت. و بدین ترتیب من رو از مغازه انداخت بیرون :)

عکسانه تو ادامه مطلب :)



ادامه مطلـب
|یکشنبه بیست و هفتم بهمن ۱۳۹۲| 0|پَپَل|
سوال: آیا من عقل دارم؟

دیروز بعد کنکور همسر اومد دنبالم 1 کار اداری داشتیم رفتیم اونو انجام دادیم 

بعد رفتیم گوشت خریدیم

بعدم 3 کیلو سبزی خریدم

هیچ چی دیگه اومدیم ناهار خوردیم یکم استراحت کرده ، نکرده گوشتا رو پاک کردیم

بعدم با همسر سبزی ها رو پاک کردیم و خرد کردم همزمان هم از همسر تست میپرسیدم.

خیییلی هم خسته بودم. شب قبلش 12 خوابیدم 4 بیدار شدم دیگه خوابم نبرد. ساعت 6.30 هم پا شدم که برم 

آزمون.

بعدم گوشتا رو شستم و خورشتی ها رو فریز کردم. باقیموندشم چرخ کردم و فریز کردم.

خلاصه که جد شریفم اومد جلو چشمام تا تموم شه.

تفت دادن سبزی ها هم موند واسه امروز.

خلاصه اینکه عقلم احتمالا پارسنگ برمیداره

|جمعه بیست و پنجم بهمن ۱۳۹۲| 17|پَپَل|
این مطلب رو چند روزی هست میخوام بنویسم

اول از همه ذکر این نکته ضروریه که : من کاملا با اینکه نحوه پوشش هر کسی به خودش مربوطه موافقم.

اینکه هر کسی دوست داره چطوری لباس بپوشه یا چه رنگی بپوشه یا چه مدلی به خودش مربوطه ولی ...

خب حداقل کاری که میشه کرد اینه که توجه کنیم چه نوع پوششی رو داریم واسه چه موقعیتی استفاده میکنیم.

اینا رو گفتم که برسم به اینجا که:

جشنواره فیلم فجر رو دیدید؟

افتتاحیه اش رو شبکه نمایش نشون داد عکساش هم که به ایمیل ها هجوم آورده.

من قبول دارم که جشنواره فجر ما اصلا در حد و حدود مراسم اسکار یا گلدن گلوب نیست ولی تو همون راستا قرار میگیره دیگه.

اسکار ِ هالیوود همون فجر ایران ِ

پس چرا بازیگرای هالیوود که تو مراسم اسکار میبینیم مثلا آقایون 99% کت شلوار مشکی با پیرهن سفید و کراوات 

کاااااااملا اتو کشیده تمیز و مرتب. همون لحظه از زیر دست فلان خیاط معروف ورداشتن و پوشیدن

ولی آقایون شرکت کننده تو فجر رو ببینید!

کت 1 رنگ شلوار 1 رنگ . 2 رنگی که اصصصصلا با هم همخوانی ندارن و بدترین قسمت اینجاست که اکثر کت ها 

چروک ِ اکثر شلوار ها زانو انداخته. انگار که طرف 4 سال ِ همین شلوار رو پوشیده

من رو اتوی لباس خیلی حساسم. اونروز به همسر نشون دادم. یکی از آقاها شلوارش خط تا داشت.

شلوار رو که روی چوب لباسی آویزون میکنی 1 مدت میمونه خط میفته وسطش.

حداقل مامان من که همیشه وقتی میخواست شلوار اتو شده بده به بابام اون خط رو 1 بار دیگه اتو میزد.

لباس خانم ها هم به 1 نحوی مورد داره. اگرچه حداقل لباس خانما:

1.  تمیز ِ

2. زیاد نمیشه بهشون ایراد گرفت. چون بازیگرای زن ِ خارجی دستشون خیلی بازتر ِ تو لباس انتخاب کردن 

ولی باز هم میبینی 1 خانمی دامن پوشیده با جوراب با بوت بلند با 1 بلوز از زیر و 1 ژاکت از روش و 1 نیم پالتو با دکمه های باز از روش و 1 شال و 1 شال دیگه به عنوان شال گردن و ...

به هر حال مراسم رسمی و رسمی لباس پوشیدن به نظرم خیلی زیباتر ِ

|یکشنبه بیستم بهمن ۱۳۹۲| 16|پَپَل|
شب یلدا که رفته بودیم خونه بابام اینا رفتم از کتابخونه داداشم کاغذ وردارم برای اسم فامیل دفتر شعرم رو پیدا 

کردم.شعرایی که تو دوران دانشجویی گفتم.

البته چون مجبورم بهش میگم دفتر شعر چون شعر نیستن.

معتقدم شاعر کسی ِ که بتونه تمام ِ احساساتش رو چه شادی چه غم چه تنفر چه محبت همه رو بتونه شعر کنه.

ولی من به شخصه اصولا حس ناراحتیم رو شعر میکنم. خب این نمیشه شاعری

منحرف نشم.

پیدا کردن دفترم حس خوبی بود.

نشستم باز شعرام رو خوندم.

به تاریخای نوشته هام نگاه کردم و یاد روزای دانشجوییم افتادم.دفتر رو با خودم آوردم اینجا.

ادامه با رمز همیشگی...


ادامه مطلـب
|پنجشنبه هفدهم بهمن ۱۳۹۲| 12|پَپَل|
2 هفته قبل 4 شنبه به خاطر سینوزیت رفتیم دکتر با همسر

من سینوسام حساس ِ و اینجام که هم خیلی سرد ِ هم همیشه باد ِ 

1 سر درد جزیی داشتم رفتیم دکتر و دارو نوشت و اونا رو گرفتیم برگشتیم خونه.

ظاهرا همونجا ویروسی سرما خورده بودم

5 شنبه صبح از جام نمیتونستم بلند شم. واقعا حالم بد بود

با این حال به همسر گفتم رفت سبزی گرفت آش پختم 

(پرانتز نوشت: همسر آش های مامانش رو خیلی قبول داره. انصافا هم مادرشوهر خیلی خیلی خوشمزه آش 

میپزه. 5 شنبه میگفت آشت حتی از آش مامان هم بهتر شده. بسی خر کیف شدم!)

جمعه که در حال مرگ بودم. همسر گفت بریم بیرون سرم بزن که گفتم من راه نمیتونم برم 4 طبقه رو چجوری بیام پایین ؟

خلاصه خودش رفت سرم گرفت با آمپول ب کمپلس و دگزامتازون

اومد خونه سرم و باز کرد سر هم کرد و از لوستر آویزون کرد بعد آنژیوکت رو (همون سرنگی که به دست میزنن) 

گرفته بود تو دستش و زل(؟)  زده بود به من.

میگفت من نمیتونم به تو سرم بزنم. دردت میاد.

هر چی گفتم بزن گفت نمیتونم آخرشم نزد!

به زور راضیش کردم 1 دگزا بهم بزنه روز جمعه به زور آمپول یکم بهتر بودم 

ناهار و شام هم برام سوپ میپخت و شیر گرم میکرد و خلاصه کلی حواسش بهم بود.

برای اینکه طولانی نشه ادامه بدون رمز


ادامه مطلـب
|سه شنبه پانزدهم بهمن ۱۳۹۲| 18|پَپَل|
از این به بعد به دلایلی رمز دار مینویسم.


ادامه مطلـب
|چهارشنبه دوم بهمن ۱۳۹۲| 22|پَپَل|


ادامه مطلـب
|دوشنبه سی ام دی ۱۳۹۲| 15|پَپَل|


ادامه مطلـب
|جمعه بیست و هفتم دی ۱۳۹۲| 9|پَپَل


ادامه مطلـب
|سه شنبه بیست و چهارم دی ۱۳۹۲| 22|پَپَل|



ادامه مطلـب
|دوشنبه بیست و سوم دی ۱۳۹۲| 22|پَپَل|


ادامه مطلـب
|پنجشنبه نوزدهم دی ۱۳۹۲| 21|پَپَل|


ادامه مطلـب
|چهارشنبه هجدهم دی ۱۳۹۲| 18|پَپَل|


ادامه مطلـب
|چهارشنبه یازدهم دی ۱۳۹۲| 22|پَپَل|


ادامه مطلـب
|یکشنبه هشتم دی ۱۳۹۲| 20|پَپَل


ادامه مطلـب
|یکشنبه هشتم دی ۱۳۹۲| 18|پَپَل

ادامه مطلـب
|پنجشنبه پنجم دی ۱۳۹۲| 12|پَپَل|
miss-A